مرحله سوم : سفر به درون

- بیرون چی میگذره ؟ این آدمها چی میگن ؟ دارن چیکار میکنن ؟ برای چی میخندن ؟ برای چی گریه میکنن ؟ برای چی سر هم داد میزنن ؟ .... اینگار کر شدم .. نمیخوام هم بدونم . یک چیزی اون داخل منو صدا کرده و فعلا دارم به حرفهاش گوش میدم

 

 

پی نوشت :

مث قاب عکس پاییز توی باغچه بهار

مث بارون بهاری روی شیشه

پشت این پنجره ها

مث خورشید درخشان توی قطب

که شده حسرت و آه

از شما من دورم ... از شما ....